-
تازه وارد
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 13:12
روز ۳۱ خرداد ۸۹ کوچولو در ساعت ۸/۳۰ بدنیا اومد. آره آیهان کوچولو اومد . شرمنده خیلی سرم شلوغه واسه همین دیر آپ شدم. قربون همه دوستان.
-
یادی از دکتر علی شریعتی
جمعه 28 خردادماه سال 1389 13:15
خداوندا کفر نمی گویم پریشانم چه می خواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی زعرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی تنت بر سایه ی دیوار بگشایی تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟ خداوندا! اگر در زیر گرما خیز تابستان تنت بر...
-
عجب روزایی
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 10:13
بعضی موقع ها که به یاد قدیما می افتم،قدیم چه عرض کنم ایام گذشته خودم میافتم ،بعضی وقت ها ناراحت وبعضی وقت ها احساس خوبی بهم دست می ده. بی خیال اون خاطرات بدی که همیشه ناراحتم می کنه ،بزارید یه خاطره موقعی که اومدیم خونه جدیدیمونو بگم. جاتون خالی،البته نمی شه گفت جاتون خالی ایشاالله خدا برا خودتون قسمت کنه،قبل رفت به...
-
ابو هیچ کس جان
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 02:14
یادمه تو مدرسه خونده بودم که ابوعلی سینا از بازار کتابی خرید بار اول ودوم وسوم ... در نهایت بعد چندین مرتبه خوندن آخر فهمید بابا چی به چیه. منه بدبخت یه درس سه واحدی گرفتم بنام آمار احتمال مهندسی،جونم براتون بگه برا بار اول با نمره 7.02 افتام.بار دوم که برداشته بودم از ترس بار اول که افتاده بودم با این خونده بودم آخر...
-
درد دلی با اون
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 01:25
یه حس غریبیه،می دونی مثل اینکه بین زمین و اسمون معلقی. نمی دونم اسم این حسو بزارم ترس یا اینکه استرس. البته اون استرس از اول اولش رفیق جون جونیم بود ولی بهتره که اسمشو بزارم ترس از آینده و ترس از این مسولیت بزرگ. دارم فکر میکنم که من هنوز به اون تکاملی که میخوام نرسیدم ،حالا حالا ها خودم موندم تو این زمونه،زمونه ای که...
-
در ادامه ... یه خورده کشش دادم ببخشین
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 19:13
نیی دونم چی بگم یه خورده ... نگم بهتره . از بالا نگاه کردن به پایینی ها بد جوری حالمو می گیره هیچی بیخیال...... حالشو می گیرم Wait اومدم چیزی نوشته باشم. مخلص شما هیچ کس جان. یادداشت قبلیم بود نمی خواستم بازش کنم ولی به احترام دوست گرامیم که خواسته بود می خوام یه کم بازش کنم. یه خورده هیچ کس تون نمی دونم زود رنجه یا...
-
چرت وپرت
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 19:15
نیی دونم چی بگم یه خورده ... نگم بهتره . از بالا نگاه کردن به پایینی ها بد جوری حالمو می گیره هیچی بیخیال...... حالشو می گیرم Wait اومدم چیزی نوشته باشم. مخلص شما هیچ کس جان.
-
نکنین اینکارارو
شنبه 8 خردادماه سال 1389 02:07
مرتضی از اون ناقلای روزگاره یه ایده ای داشت که بنده خدا این حمید ما باز موش آزمایشگاهی شد. تو رو خدا نکنین این کارارو آخه ما خودمون آتش نشانیم ما خودمونین آخر هلال احمریم هاااا.... آقا این اسپری حشره کشا نیستش برداشتم یه فندک هم از مرتضا گرفتم رفتم سراغ حمید. حمید م نگو رفته wc داره هی بار من می کنه بد بیرا و چرت پرت...
-
حرف حق
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 11:17
امروز حال کردم دو تا امتحانی آز-فیزیک 1 و2 رو مشدی دادم.فکر کنم ۲۰ خورده ای بشه. راستی به ثانیه شمار افتادیم ها داریم شمارش معکوس می زنیم. ولی خدایش درسته که این کارو کردیم ولی بازمُُُُُُ، خودمو نمی تونم قانع کنم بابا من کجا و بابا شدن کجا.به خدا خیلی می ترسم. سوای اینا منو فاطمه هر دومون خیلی کوچیک(البته کوچیک هم...
-
میگ میگ
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 23:48
بعضیا کوچیدند. بعضیا یه جور عجیب جواب می دن. بعضیا هستند ولی جای دیگه. پس منم بیام وبلاگمو تخته کنم. عزیزان شوخی. شنبه ویکشنبه من نیستم . مرسی
-
ساعت ۴ شبه یواش یواش داره خسبیدنم می گیره
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 20:14
تا ساعت ۱۹ امروز نیستم. شرمنده یه خورده نبودم. همش خواب بودم یه رفرشی کنم. نگران شدین ببخشین.شرمندهههههههههههههه راستی فکر نمی کردم این دو روز که نیستم این همه بچه ها پیم باشم. واین همه نظرات. خیلی خوشحالم. پنج شنبه
-
خدا نعلتشون کنه
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 15:42
همه می گن صبح قشنگه. من کوفتی نمی دونم هر وقت صبح میشه مثل اینکه تموم دنیا آوارشوده روم،ده بیا بلند شو(نگین که بازم این هیچ کس داره بازم آیه نهس می خونه:می خوام یه نتیجه گیری کنم!) دهنم به اندازه کلم باز میشه وچشام به اندازه یه عدس.بابا کی می خواد بره سره کار؟؟؟ صبحی که آدم اینو بگه خودتون فکرشو بکنین تا شب با این...
-
نمی دونم
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 09:22
شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید این جور نوشت: هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست
-
ما مجبوریم
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 20:50
خواهشا تا تهش بخونین. از کجا شروع کنم. نمی دونم . صبح که از خواب بیدار می شم می خوام برم سر کار می بینم جلوی در خونمون نخاله های ساختمان و هزار کوفت و زهر مار ریختن می گم بی خیال می خوام از کوچه رد بشم ،کفشم تا تهش می ره لا گل وسیمانی که همسایه ریخته کفشو وشلوارم کثیف می شه. می گم بی خیال حالا.... جلوی ماشینم می رسم...
-
هرزه یا باکره...
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 22:11
تو وبلاگی می خوندم: منبع:http://delara21.blogsky.com " هرزه یا باکره... هرزه یا باکره؟کدوم پاک ترن؟؟؟؟ خب معلومه هرزه پاک تره!!! اون تن فروخته ولی هیچ وقت آدم نمی فروشه!!! " منم از متن خوشم اومد وحرفای تو گلومو نوشتم ببخشین دیگه:(به شرح ذیل) محشر بود الان من جاییم که آدم نماها همشون واسه این دنیای هیچ آدم می...
-
وای
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 22:10
امروز یه خبری شنیدم تمام موهای بدنم سیخ شد و چشام پر اشک شد. خدا تا کی این ننگ و قتل بنام ما ایرانی ها .........
-
مولای من علی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 12:39
سخنی از مولای متقیان،امیر مومنان،حضرت علی(ع): زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد مگر فرد بیعرضه و بیحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود مگر فاجر، مورد اعتماد قرار نگیرد مگر خائن، و به خیانت نسبت داده نشود مگر فرد درستکار و امین. در چنین روزگاری بیتالمال را بهره ٔ شخصی خود گیرند و از قرآن جز نشان نماند و از...
-
جمعه سبز
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 12:05
من یه جورایی سبز وخیلی دوست دارم. یه زمونی البته ۳ چهار سال پیش قبل ازدواجم من بودم و کوله پشتیم بود و زمین خدا و سرسبزی وتوروگردش... جمعه دیروز واسه یکی از دوستان جمعه صورتی بود من گفتم دیروزو جمعه سبز بزارم.می گین چرا منم می گم: قدیما(مجردی)صبح ها موقع بیکاری و عصرا گاها من بودم و توپ والیبال وشاه گلی خودمون(البته...
-
استخدام آموزش پرورش
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 13:13
راستی بروبچ آموزش وپرورش استخدام داره ثبت نام کردید؟ من که به قول گفتنی «بیر داش آتیخ بلکه توتا» یعنی یه سنگی انداختیم. اگه شرایتون جور باشه یه ۵۰۰۰ تومنی هدیه به خزانه عیبی نداره . یه دو سه میلیونی از این شرکت کننده ها هر کدوم ۵۰۰۰ کمک کنند مستحفه این خزانه. مرسی تا بعد.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 05:07
-
تازه وارد
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 22:24
راستیتشو بخایی حالا 6 ماهه که منتظراومدنش هستیم (منو وفاطمه) حالا حالا هم می گه یه 3 ماهی هم منتظرم باشین . قبل اومدنش فکر می کردیم اسمشو سوین بزاریم محشر می شه ولی سونو گرافیش اینو نگفت گفت که اسم پسرونه باشه بهتره اولش یه خورده دلمون گرفت ولی بعدش خدامون شکر گفتیم که هرچی بدی اوس کریم خیلی بزرگی . حالا موندیم که...
-
تحمل کردن
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 22:39
از کجا شروع کنم نمی دونم. راستیش فکرشو بکنین آدم یه نفری رو که اصلا دوست نداره یا بعبارتی چندشش می شه اونو راستیش فکرشو بکنین آدم یه نفری رو که اصلا دوست نداره یا بعبارتی چندشش می شه اونو تو مایه های ادم فرضش کنه یعنی اونقده طرف حقیره که لیاقت هیچی رو هم نداره ،آدم مجبور باشه تحملش کنه از اونم بیشتر مجبور باشی وقتی...
-
تفالی به حافظ
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 20:04
بر در میخانه رفتن کار یگرنگان بود خود فروشان را بکوی میفروشان راه نیست هر چه هست از قامت ناسازی اندام ماست ورنه تشریف تو بربالای کس کوتاه نیست بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است ورنه لطف شیخ و زاهد گاه است وگاه نیست
-
زیارت مسلمین خانه کعبه
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 01:32
دل خوش از آنیم که حج میرویم غافل از آنیم که کج میرویم کعبه به دیدار خدا میرویم او که همینجاست کجا میرویم حج بخدا جز به دل پاک نیست شستن غم از دل غمناک نیست دین که به تسبیح و سر وریش نیست هرکه علی گفت که درویش نیست صبح به صبح در پی مکر و فریب شب همه شب گریه و امن یجیب بقیشو خوتون از اینجا بخونین
-
گندیدگی تا چه حد ۲
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 01:17
بازم تو این بلبشور بازار پیام نور که کلم داره سوت می کشه ازش مدرک ICDL منو که از بنیاد ICDL ایران که متصدی ICDL تو ایرانه(تحت نظر آموزش پرورش) رو گرفتم قبول نکرد .مدرکی که ارزش بین المللی داره این پیام نور در پیتی قبولش نداره.البته اینو بگم ها مدرکم تو پروندم درج شده ولی حالا می گن نوچ ما اونو قبولش ندارم.حالا بیا و...
-
سخنی از دکتر علی شریعتی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 18:23
چه دشوار شده است دم زدن ! در اینجا که هر درختی مرا قامت تفنگی است و ... صدای هر گامی غم ! غم !... " دکتر علی شریعتی"
-
نامردی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 18:20
شیفت بودیم سری اول حمید رفته بود بخوابه اون روز خیلی خسته بود صبحی رفته بود سر خونه وخیلی هم کار کرده بود. منو ممد یهویی به سرمون زد که سر به سر حمید بذاریم البته داخل پارنتز ایده ایده من بود. ساعت ۱ کشیدیم جلو .ساعت شد ۳. مهدی رو صدا کریم از آزمایشگاه اومد پایین . ممد رو جا نمازی دراز کشید یعنی که من اونجا خوابیده...
-
سخنی از دکتر علی شریعتی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 14:18
بارالها برای همسایه ای که نان مرا ربود نان، برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی، برای آنکه روح مرا آزرد بخشایش، و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق میطلبم. " دکتر علی شریعتی"
-
گندیدگی تا چه حد
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 13:59
نمی دونم شانش منه که گندیده است یا جاییم که همه چیزش گندیدهست. می گین چرا الان می گم چرا: ۱- ورودی مهر۸۷ دانشجوی پیام نورم٬ مهندسی صنایع: ترم دوم بودیم که بخش نامه اومد که(میون کلام تا ترم ما اون واحدهایی که بچه ها می افتادن تو معدل ترم و در نتیجه تو معدل کل تاثیر نمی دادند در نتیجه ترم های قبلی ما حال می کردن)این...