حرف هایی که نمی شه گفت

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. ((دکتر علی شریعتی))

حرف هایی که نمی شه گفت

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. ((دکتر علی شریعتی))

در ادامه ... یه خورده کشش دادم ببخشین

نیی دونم چی بگم یه خورده ... نگم بهتره . 

از بالا نگاه کردن به پایینی ها بد جوری حالمو می گیره هیچی بیخیال...... حالشو می گیرم Wait

اومدم چیزی نوشته باشم.  

مخلص شما 

هیچ کس جان.  

یادداشت قبلیم بود نمی خواستم بازش کنم ولی به احترام دوست گرامیم که خواسته بود می خوام  یه کم بازش کنم. 

یه خورده هیچ کس تون  نمی دونم زود رنجه یا خیلی حساس.خودم هیچ ،اصلا تو زندگی بی خیال خودمم  وبا اراده و همیشه با امید، اما موقعی که حرف ضعیف وقوی می شه مطمئنا که طرف ضعیف و می گیرم واین از جمله خصوصیاتیه که با هاش حال می کنم ومی دونم تا حالا برام خیلی مشکل ساز شده و عقبم نگه داشته و چی؟ بازم حالشو میبرم ،ولی محیط خیلی رنجم می ده  

کسی رو میبینم که مشکلی داره - موردی داره -حقش ضایع شده -تو خیابون تکدی میکنه -پیریه که کنار خیابون چیزی می فروشه وجونایی که کار ندارنو.... داغونم می کنه ،چیکارکنم که نمی تونم تحمل کنم.   

 

بقیشو در ادامه داشته باشین یه کم طولانیه بازم شرمنده.

 

۱ -این از همه بیشتر داغونم کرد:جایی کار می کنم بایستی هر ساله یه تعمیرات اساسی حدود 20 تا 30 روز صورت بگیره،واسه همین یه 600الی 700 نفر موقتی از بیرون کارگر می گیرین اگه بیاین اینجا یه صف طویل میبینین از جون گرفته تا پیر و پاتال که بدبختا از گوشه کنار ایران برای یه چند روزی کار میان اونم بایستی هزار تا پارت بیاندازن تا بتونن کارکنن، زیر دست اونایی که حتی سواد نوشتن ندارن . البته کار که نه به خدا فهلگی.

داشتم با دوستای واحد مجاورم صحبت می کردم یه نفر به هم نشون داد وگفت می دونی اون فوق لیسانس جغرافیاست که اومده اینجا به عنوان کارگر ساده کار می کنه.به خدا چشام پرشد.بدبختی از همه بیشتر اینکه صدها کیلومتری از شهرمن دورتر، فکر کنم بیرجند، اونم با هزار مکافات، واسه چندر گازپول که واسه خانوادش ببره. 

 

2-به علت کمبود جا تو خونمون به اصرار خونه فاطمه اینا تصمیم بر این شد سیسمونی به جای کمد وتخت واسه کوچولو یه بوفه بگیرن.من که بیخیال ماجرا گفتم هر جور شما صلاح بدونین. 

با فاطمه رفتیم گالری تا یدونه بوفه پسند کردیم اونم خداوکیلی 5 ستاره.  

50 تومن بیعانه از قصد دادم تا بقیه پول بمونه سریع جنسمو بفرستن،چون قبلا نیز یه بار از این مبل فروشا خورده بودم .نمی دونین چه آدمای گوهیین اینا(البته ببخشین که از این کلمه بد استفاده کردم چون از این رقیقتر نتونستم پیدا کنم). 

 یه قسمت از  شیشه ش شکسته بود که قول داد فردا درستش کنه که نکرد ،پس فردا رفتم پیشش، گفت دارم فقط روی بوفه شما کار می کنم .گفت امروز حتما می فرستم ،تا شب ساعت 23:30 منتظرمون گذاشت وآخر با یه وانتیه فرستاد.رفتم بالای وانت می دونستم جنسو شب فرستادن یعنی چه.دیدم نامرده یکی دیگه رو فرستاده به فکر اینه ما حماریم هیچی نمی فهمیم .منم شبی جنس رو برگردوندم ،وبهش زنگ زدم که نامسلمون اخه اسممونو مسلمومن گذاشتیم آخه، می خوای شبی اینو غالب کنی؟ 

فرداش تو مغازش همه امامارو از ابوالفضل گرفته تا جون بچه های خودش که بوفه همون بود که همون بود.منم گفتم قسم نخور باشه. 

کمد برداشتم البته 3 چهار بار رفتیم برگشتیم.آوردم خونه تو خونه دیدم نامرده باز یکی دیگرو فرستاده که یه قسمتی از کمد پاینیش شکسته. 

دود از کلم وفاطمه بلند شد.چی کنم چی کار کنم که کار از کار گذشته بود. از همه بدتر ین منو دیونه کرد که وانتیه از من 10 هزار تومن گرفت، کرایه من 6 تومن بوده پول ارجاعی هم از من گرفت. 

 

3- سه باره که از اون کتو کلفتاش دارن میان کارخونه.اسمشو گذاشته xxx................................................................................. 

آخرشم با کیف های هدیه ای بدرقشون کردیم.من اولش فکر می کردم این کیفا خالی بودن بعدشون دیدم تن خواه فقط دوربینش 400000 هزار تومن بوده وبا بقیه مخلفات کیف کاری ندارم .حالا می گی دود از کلم بلند نشه ؟؟؟  

اینی که می گن 12 ساله xxx شهرمه من شهروند نمی شناختمش،حتی تو صحن  یه بار نشنیدم که اعتراض کنه ،اومده بود مشکل شرکتمو حل کنه!!!!!!!  

 

4-حالا می رم اصل مطلب،جونم براتون بگه که فکرشو بکنین یه انبار دار یهو یی بشه 

 

(این قسمت برا مسایل امنیتی خودم سانسور شد ببخشین چون می دونم که همکارام و روسا اینجا رو می خونن)  

قبلا هم نوشته بودم مشکل اساسی من یکیش اینه که نمی تونم بگم.

 

این مدیریت با لیاقت ماست مدیریت کاملا ایرانی. 

 

دردم از درمان گذشته لا جرم 

نظرات 10 + ارسال نظر
افزایشترافیکسایتهایشما سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ب.ظ http://www.p30rank.ir

..•:*¨`*:•..
بچه ها یه سایت جالب و باورنکردنی پیدا کردم..•:*¨`*:•..
بازدید میاره واستون تا 5 میلیون نفر در ماه
باورنکردنیه..•:*¨`*:•..
رتبه جهانی در الکسام طی 2 هفته شد 500..•:*¨`*:•..
http://p30rank.ir..•:*¨`*:•..
هم رایگان داره هم واسه اونا که وقت امتیاز گیری ندارن پولی داره..•:*¨`*:•..
الان من بازدیدم بالا رفته و تبلیغ هم گرفتم..•:*¨`*:•..
تازه به 100 نفر درماه هاست سی پنل نامحدود رایگان میده..•:*¨`*:•..
..•:*¨`*:•..زودی یه سر بزن پشیمون نمیشی..•:*¨`*:•..[گل][گل][گل][گل][گل][گل]

اوکی.

ستایش چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام هیچ کس جان ..
روز مادر بر مادر گرامیو همسر ارجمندتان تبریک عرض میشود .ان شالله مادر عزیز عمر 1000 ساله داشته و سایه مهرشان بر سر جنابعالی و دیگر اعضا خانواده مستدام ..و خانوم خانه خودتان هم ۱۰۰۰ سال با شما به خوش و سلامت زندگی کنند .البته بچه هاتونم جزوءامار دعای من هستندا ...

یه تبریک گرم از طرف منو فاطمه به مادر گرامیتان،حتما تبریک و سلام مارو بهشون برسون.
یه تبریک گرم به خودت که انشالله همسر و مادر خوبی خواهی بود برای همسر ونی نی های هنوز نرسیدت انشالله.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ http://nymphlike.blogsky.com

سلام

وا!

چرا وااااااااا؟

س ح ر شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://my-space.blogsky.com

آقا من یه گندی زدم که یه ساعتِ الان نمیدونم بخندم یا هی از خجالت برم زیرِ میز
اون روز امتحان داشتم عجله داشتم اومدم جواب کامنتا رو بدم خدا مرگن بده ایشاالله جواب کامنتِ شما و دوستم و جا به جا دادم
نتیجه ش این شد که در جوابِ شما کلی ماچ و لاو ... و از این چیزای قبیحِ نوشتم
شرمندههههههههههههههه :">

بیخیال

س ح ر شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ http://my-space.blogsky.com

اون نظرو کلا" حذف کردم
بازم شرمنده

شرمنده دشمنت.

لیلا شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام از اینکه ۲باره اومدم وبلاگت خوشحالم قدم ای هان ایشالا مبارکه

وای بعد۴ پنج سال......
خوش اومدی خوشحال شدم به خدا.
راستی رد پایی -وبلاگی -... می ذاشتی مزاحم می شدیم.
به هر حال خیلی خوش آومدی.

ستایش شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام داداشی ..یه دستی میزنی ۴ تایی می خوایی تحویل بگیری..

متوجه نشدم ؟؟؟؟؟؟؟
یه دستی !!!منظورت چی بود؟

ستایش شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ب.ظ

هیچ کس جا میخوام یه سوال بپرسم جوابش برام خیلی مهمه ..
با نوشتن این چیزا (همین ها که ازارت میداد و ناراحتت کرده بود )الان اروم تر نشدی ؟

آه عزیز
ولی برا دوستان بود که نمی خواستم بنویسم.
چون یه جورایی باعث می شه این نوشته ها روی عزیزان تاثیر منفی بزاره.
ولی خواستین نوشتم.
البته فلسفه این وبلاگ هم این بود اون چیزایی که نمی تونستم بگم یا یه جایی دیگه به غیر وبلاگ بنویسم،تو اینجا بنویسم ،حتی اسموشو گذاشتم دل نا نوشته های من ،یعنی هیچ جای دیگه اینارو ننوشتم.
ممنونم که نوشته های من براتون مهمه.

ستایش شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ

این که داداش گلم باشه ...نیش باز ..الان ان میشم ..

اره انم.

دلا یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

من میامااااااااااااااااااااااااااااااا
همیشه سر میزنم ولی مامان یک دو سه میشمره میگه پاشو پاشو درس بخون!!!
خودش میشینه سر طرح پژوهشش!!!
واسه همین وقت کامنت گذاشتن ندارم!!!
الان تو آشپز خونه اس!

خیلی ممنون که میای .
خوشحال شدم که از یادمون نبردین.
موفق باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد