تحمل کردن

از کجا شروع کنم نمی دونم. 

راستیش فکرشو بکنین آدم یه نفری رو که اصلا دوست نداره یا بعبارتی چندشش می شه اونو  

 راستیش فکرشو بکنین آدم یه نفری رو که اصلا دوست نداره یا بعبارتی چندشش می شه اونو 

 تو مایه های ادم فرضش کنه یعنی اونقده طرف حقیره که لیاقت هیچی رو هم نداره ،آدم مجبور باشه تحملش کنه از اونم بیشتر مجبور باشی وقتی بخنده در جوابش توهم الکی بخندی.

اونوقته که فکر می کنم ریا کردم و برخلاف میلم کاری کردم که دوست نداشتم.

میدونین چقده چندش آوره کاری را برخلاف میلتون انجام بدین؟ 

اونم ریا ودروغی که از تهش ازش بددتون میاید!!!  

گاهی طنزای آقای مهران مدیری یادم می افته، دو زاریم (ایکی قرانقیم) می افته می گم آفرین مدیری لپ کلامو تو طنزات جا دادی.واسه خایه مالی آدما چی کارا که نمی کنه. 

تو کارخونه فثقلی ما که سی چهل نفر بیشتر کارکن نداره به اندازه سیصد چهارصد نفر آدم عوضی جمع شدن که نگو و نپرس. 

البته می گین تو هم از اون جمعی :ولی می گم اگه از اون جمع بودن این کلماتو بلغور نمی کردم می شدم مثل اونا.  

 درسته که می گن خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ،آخه آدم با وجدانش چیکار کنه. 

اینجا هم اگه با وجدان باشی بایستی بیخیال کار بشی و مستقیم بری تو گروه بیکاران. 

حالا چیکار کنیم که نه سیخ بسوزه نه کباب؟؟؟؟؟؟؟؟