-
تازا ایلیز مبارک اولسون
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 22:20
الان ۲۲:۱۶ شب هستش و من شیفتم. یه خورده دلگیری از دور بودن ار خونه .... به هر حال. قبل سال تحویل می خواستم قبلا تبریک گفته باشم به همه دوستان... به دوستانی که هستن و به دوستانی که ازپیش ما رفتن. *******شاد باشین و خرم******
-
فرمول یک
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 04:31
این شاه کار هنری، کار عکاس محترمه خانمم هستش که در یکی از 5 شنبه های سال 89 گرفته.البته دقیقشو بگم 5 شنبه آخر سال.(1389/12/26)
-
دندون
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 04:23
حدود دو ماهی که می شه حدس زد که آیهان کوچولو می خواد دندون در آره دو تا دوندون تو فک پایینی قسمت جلو .الان هم اواخر سال 89 فکر کنم بد جوری اذیتش می کنه به نظرم یه خورده دیر شده چون داره 9 ماهه گیشو تموم می کنه.عوام که می گن بخاطر دیر دندون در امودن، دندوناش محکن می شن ازلحاظ علمی نمی دونم.
-
شرف
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 17:32
از نظر انسان ها سگ ها حیواناتی مفید و با وفا هستند - اما از نظر گرگ ها سگ ها گرگ هایی هستند که تن به بردگی داده اند تا در آسایش و رفاه زندگی کنند " چگورا "
-
عید عزیزان مبارک
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1389 15:47
می خواستم میلاد پیامبر اکرم بهانه خلقت و قران ناطق و آورنده دین مهر و محبت بر دوستان تبریک بگم. اما تو این روز مبارک یه دعای و درخواستی از خداوند داشتم. خداوندا به حق خداوندگاریت به حق تمام انبیایت به قرآن و انجیل و تورات و... به حق تمام ادیانت از اسلام گرفته تا بودا هر دینی حتی دین به اصطلاح ما کافر...از هر فرقه......
-
دیکتاتور ها می روند
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 23:50
سقوط دیکتاتور مصر مژده پیروزی تمامی آزادی خواهان جهان می باشد. این سقوط برای تمامی آزادی خواهان جهان علی الخصوص مردم مصر مبارک. از آقای حسنی مبارک که استعفا دادند وحرف های ملتش راشنیدن متشکرم.(آخرین خدمت مبارک) من از بالا آمدن دیکتاتوری دیگر می ترسم...
-
خیلی متاسفام
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 17:24
حدود دو سه ماهیه بچه های کارخونه افتان تو خط چت واینا. منم که بعد 6 سال ترک چت دوباره یاهو مسنجر رو دیدم حال و هوای اون زمون بیاد افتاد. چت باکس و باز کردم رفتم تو روم های آسیا بعدش ایران. چی بگم... شارژ بده وب.... شارژ میگیرم وب ... می دم تل... یا حضوری... خدا چی بسر جونامون آوردن. این بود اسلام ناب محمدی... ای خدا...
-
صبح بخیر
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1389 03:42
یه خورده دلخوری شاید علت دوریم بود از نت . شایدم امتحانات مزید علت بود وشایدم مشکلات فراوان زندگی. شایدم کلمات مشکل پیدا کرده بودن که من نمی تونستم بنویسم... ولی خیلی تلاش کردم بنویسم فقط همینا رو تونستم. دوست گرامی ستایش خانم علی الخصوص شما -خیلی ممنون که همیشه کامنت می ذاشتین وپیگیر احوال. ممنون. از این به بعد سعی...
-
مبارکه
شنبه 11 دیماه سال 1389 03:58
Merry Christmas
-
اینو هم داشته باشین
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 18:28
-
و کوچولو در خواب
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 18:25
-
ورژن جدید آیهان کوچولو.
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 18:18
-
یک آرزو
جمعه 23 مهرماه سال 1389 14:14
یه آرزوی بسیار کوچیک ولی یه خورده ناممکن: آرزو داشتم یک روز بدون فیلترینگ تو اینتر نت کار کنم.
-
من زنده م
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 01:05
-
فطر
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 02:42
عیدتان مبارک
-
رفیق
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 09:15
یکی از دوستان نیز رفت. بدون اطلاع ... بدون خبر.... شاید مقتضی این دوره این بود... ولی همیشگی خواهی بود... خوب و خوش باشی و زندگی جدیدت قشنگتر... آرزوی خوشی برای هر دوی شما دارم... حالا... ولی گه گداری سر بزن.
-
سلامی دوباره
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 19:44
سلامی به گرمی شبهای قدر. و سلامتی دوستان عزیزم. این چند هفته آخر اصلا دستم به نوشتن نمیومد .بلاگ اسکای رو باز می کردم و لی نمی دونستم چی بنویسم . به دوستان گرامی سرکی کشیده ولی باز دستام یارای نوشتم را نداشت .نمی دونم شاید گرمای تابستان با روزه ۱۴-۱۵ ساعته حالی برام نذاشته بود یا اینکه عمل آیهان کوچولو سرم رو مشغول....
-
آیهانو دعاش کنید.
جمعه 29 مردادماه سال 1389 13:15
یه در خواست دارم بچه ها. لطف کنین یه مشکلی برا کوچولومون پیش اومده دعاش کنید تو این ماه مبارک. انشالله که خدا رحمتی کنه و مشکلمونو حل کنه. مرسی دوستان.
-
The new versoin of Ayhan in the 55 days
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 00:20
-
به همین سادگی
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 02:04
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جالب بود. منم ببینم به این نتیجه می رسم یا نه؟؟؟؟ ولی فکر نکم هیچ بنی بشری بتونه منو متقاعد کنه!!!!
-
یه تجربه
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 16:51
یه ساعت نشستم سفرناممو تایپ کردم .همش با یه اشتباه رفت .آخه یکی نیست به منه ... (هر جور راحتین) بگه که بابا تو ورد تایپش کن بعد بیار اینجا کپیش کن. حالا نقشه مسیرمو که با رنگ آبی کشیدم داشته باشین تا ببینم حوصله می کنم بعدا سفرنامه رو بنویسم... کلیک کن مسیرحرکتمو مو ببینی .... اما امین جان اینو برا شما دوست گرامی و...
-
عجب روزی بود
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 19:02
امروز ۵ شنبه عجب روزی بود. کله گنده های ژنده پوش ریشوی شپشوی و یه خورده بدبو شستا و هولدینگ تامین اجتماعی اومده بودند. حسابشون نکردم البته یه چی رو بگم اونا حسابمون نکردن فکر کنم ریاضی شون هم مثه خودشون بود.راستی این بزرگوران سواد دارن؟حتما که دارن حتما مثل رحمته ا... دکتر فلانی ... اصلا مدرکشون قلابی نیست و کاملا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 06:25
۱۱ و دوازدهم نیستم . انشالله بعد این روزا در خدمتم.
-
Result
شنبه 9 مردادماه سال 1389 19:48
سلام قابل توجه دوستان موردی نبود حل شد به سلامتی. دکتر نوار و اکو گرفت. فقط همون تپش قلبه هستش اونم و بی خیالیتو طی کن. دکتره خیلی مشدی بودو خاکی حال کردم یه دونشو این جوری پیدا کردم.چه عجب!!!! متخصص قلب بود و رییس بخش داخلی قلب بیمارستان امام.وعضو هیت علمی علوم پزشکی دانشگاه تبریز. با اون گاوی که نوشته بودم زمین و...
-
درد
جمعه 8 مردادماه سال 1389 21:54
تو چک آپ دو سال پیش پزشکمون بهم گفت که تپش قلب داری.منم به تشخیص اون رفتم پیش متخصص. متخصص نگو یه دونه گاو.بعدا فهمیدم که از اون دکترا های کیلویی هستش که مدرکشو بخاطر... گرفته .راستی یه جیزی هم بگم سه ماه پیش بودش که بخاطر اشتباه ایشون و تشخیص نابجاش برادر رفقیم بعده چندین جراحی، آخرش بعده خرج ۳۵ میلیون تومان تو تهران...
-
جغول بغول
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 00:39
یادتونه بچه ها نوشتم نرفتم سر امتحانات پایان ترمم . اره از ۲۰ واحد فکر کنم ۵ تا شو پاس بشه که دو واحدش آزمایشگاه بود و ۳ واحدش فیزیک مفناطیس که اولین امتحانم بود وفقط اونو رفتم سر جلسه. تصمیم گرفته بودم ترم تابستونو بی خیال بشم ببینم بابا جماعت چه حالی می کنن تو این تعطیلات .اما من یکی که از تفکرات خودم هنوز گیجم باز...
-
این کوچولو که می بینین آیهان ماست
شنبه 26 تیرماه سال 1389 00:45
-
تفالی به حافظ
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 22:51
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را ابی نمیدهد کس گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی جانا روا نباشد...
-
نفرین بر من
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 02:38
یه روز تو ایمیلم می خوندم تو افریقا وقسمت هایی از کردستان دخترا رو نیز ختنه می کردن .که یکی از اعمال وحشیانه و غیر انسانی علیه زنان بود که زنا تا آخر عمرشون حسی نداشته باشن.. البته همیشه می گم ما مردا که نمی تونیم خودمونو نگه داریم بیچاره این زنا رو می پیچیم مثلا تو چادر و یا ختنه دخترا الا ماشالله... این مامان ما هم...
-
ضعف حسابی
یکشنبه 6 تیرماه سال 1389 21:43
کوچولو اومد منم نرفتم امتحاناتم همشو بی خیال شدم. امروزم بد جوری حالم گرفت بچه رو بردیم مسلمونش کردیم . موقع مسلمون شدن منم ضعف کردم حسابی . همشو تو یه یادداشت دیگه مفصل براتون می نویسم.