حرف هایی که نمی شه گفت

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. ((دکتر علی شریعتی))

حرف هایی که نمی شه گفت

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. ((دکتر علی شریعتی))

چرت وپرت

نیی دونم چی بگم یه خورده ... نگم بهتره . 

از بالا نگاه کردن به پایینی ها بد جوری حالمو می گیره هیچی بیخیال...... حالشو می گیرم Wait

اومدم چیزی نوشته باشم.  

مخلص شما 

هیچ کس جان.

نکنین اینکارارو

مرتضی از اون ناقلای روزگاره یه ایده ای داشت که بنده خدا این حمید ما باز موش آزمایشگاهی شد. 

تو رو خدا نکنین این کارارو آخه ما خودمون آتش نشانیم ما خودمونین آخر هلال احمریم هاااا.... 

آقا این اسپری حشره کشا نیستش برداشتم یه فندک هم از مرتضا گرفتم رفتم سراغ حمید.  

حمید م نگو رفته wc داره هی بار من می کنه بد بیرا و چرت پرت تا منو عصبانیم کنه. 

این شیار کوچیک لای در دستشوی ها رو دیدن که ... 

حمید روش به دره داره شعر غزل می خونه که من این پیف پاف از زیر در زدم. 

همزمان فندکو هم روشن کردم نمی دونم کجاش!!! سوخت که یه صدای مهیب از داخل توالت در اومد.خدایش خیلی ترسیده بود. 

به خدا اونقده خندیدم نگوووووووووووووووو، مردیم ازخنده. 

خدا وکیلی فکرشو کن که راحت نشستی اونجا ،داری قشنگ ... می خونی ،یهویی یه شعله آتیش جلوت سبز بشه ...

لطفا دلتون به حمید نسوزه که از هفت خطای روزگاره..... 

هیچ کس جان همه حرفاش دپرستون کرده بود اینو نوشت بخندین ولی ازم ناراحت نشین ها ،اینا بلا هایی کوچکی که سرمون میاران بایستی مثه خودشون بشم دیگه. 

بازم می گم خدایشش شما این ایده رو اجرا نکنین که مقصر من می شم

دوستون دارم مخلص همتون هم هستم.

حرف حق

امروز حال کردم دو تا امتحانی آز-فیزیک 1 و2 رو مشدی دادم.فکر کنم ۲۰ خورده ای بشه. 

راستی به ثانیه شمار افتادیم ها داریم شمارش معکوس می زنیم. 

ولی خدایش درسته که این کارو کردیم ولی بازمُُُُُُ، خودمو نمی تونم قانع کنم بابا من کجا و بابا شدن کجا.به خدا خیلی می ترسم. سوای اینا منو فاطمه هر دومون خیلی کوچیک(البته کوچیک هم هستیم) به نظر می رسیم حالا بیا که هیچکی جان یه نینی تو بغل بگیره . 

بابا من و بچه کجا.  

البته قبلنا گفته بودم ما اصلا هر دو مون زیاد اهل بچه نبودیم .اینو که جلوی مامان می گم ما بچه دوست نداریم مثه اینکه بهش آتیش زدی میگه خداتونو شکر کنین که اول کاری خدا بهتون لطف کرده .شما حالا حالا بایستی دنبالش می دویدن خدا تون شکر کنین. 

خدا وکیلی راس می گه ها. 

خدا جونم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.

میگ میگ

بعضیا کوچیدند. 

بعضیا یه جور عجیب جواب می دن. 

بعضیا هستند ولی جای دیگه. 

پس منم بیام وبلاگمو تخته کنم. 

عزیزان شوخی. 

شنبه ویکشنبه من نیستم . 

مرسی

ساعت ۴ شبه یواش یواش داره خسبیدنم می گیره

تا ساعت ۱۹ امروز نیستم. 

شرمنده یه خورده نبودم. 

همش خواب بودم یه رفرشی کنم. 

نگران شدین ببخشین.شرمندهههههههههههههه 

راستی فکر نمی کردم این دو روز که نیستم این همه بچه ها پیم باشم. 

واین همه نظرات. 

خیلی خوشحالم.  

 

پنج شنبه

خدا نعلتشون کنه

همه می گن صبح قشنگه. 

من کوفتی نمی دونم هر وقت صبح میشه مثل اینکه تموم دنیا آوارشوده روم،ده بیا بلند شو(نگین که بازم این هیچ کس داره بازم آیه نهس می خونه:می خوام یه نتیجه گیری کنم!) 

دهنم به اندازه کلم باز میشه وچشام به اندازه یه عدس.بابا کی می خواد بره سره کار؟؟؟ 

صبحی که آدم اینو بگه خودتون فکرشو بکنین تا شب با این روحیه چه جوری آدم شب می کنه؟  

ادامه مطلب ...