تصمیم گرفتم در مقابل تلخی تلخ در مقابل سردی سرد ودر مقابل بدی بد باشم.
یادمه بابام همیشه می گه بترس از ادمایی که فکر می کنی ضعیفن و بدبخت یا این جور بگم بهتره:
که می گن از محبت مرض حاصل می شود.
تو زندگیم به هر کی محبت کردم چیزی جز بدی ازش ندیدم.
به اونی که از همه دوست داشتم سعی کردم از همه بیشتر محبت کنم (یاد اوایل بخیر)ولی محبتی ازش ندیدم.حتی الکی با یه حرف ساده.
دریغ از یک جو محبت.
یک حرف بی آلایش:
آدامایی که مثل من ظرفیت ندارین بهتره که هیچ وقت حرف نزنین تا اینکه حرف بزنین ،بزنن تو دهنتون.
یک حرف ساده:
هیچ وقت به هیچ کس اعتماد نکنین حتی به دو چشمتون.
یه خواهش:
هیچ وقت عجله نکنین بزارید یه مدت زمان طولانی بکشه تا همه چی و بشناسین بعد تصمیم بگیرین. من خیلی عجله کردم ولی برا تصمیمم تاآخرش پاش وای می ایستم.
یه التماس:
واسه خاطر هم این غرور کاذب بشکنین.
ختم کلام:
کس رو دوست ندارین رک بهش بگین دوسش ندارین ولی اگه دوسش دارین هه چیزو براش فدا کنین حتی زندگیتونو.
واسه خودم یه کم عقب تر خوابای خیلی قشنگ دیده بودم ولی نشد.
اونی که از ابتدا خوشی ندیده تا آخرش عمرشم نمی بینه .
سلام
خبریه؟؟؟؟
جملاتت قشنگ بود ولی ناراحت کننده چرا؟
سلام امین جان.
خوش اومدی .
خوب بعضی وقت ها دل یه جورایی می گیره بایستی تخلیش کنی .
ولی سایه ( هوشنگ ابتهاج ) میگه :
امید هیچ معجزی به مرده نیست ، زنده باش .
زندگی کردن چون مجموعه ای ست از لایه های زیرین یک سازندگی عاشقانه ایست که دوباره و دوباره در طول زندگی بازسازی می شود اینرا زمانی باور می کنی که آنرا امتحان کرده باشی!!!" .